- مثه خانومای باردار انگار ویار داشته باشم ، از سر صبحی هوس سوپ کرده بودم. تو ذهنم میدیدم که سیب زمینی و پیاز و مرغ رو چطوری بپزم، کی بهشون جو اضافه کنم ،حتی خامه رو از فروشگاه بغل خونه بخرم و یادم باشه حتما لیمو هم بگیرم و تو ذهنم میدیم که بخار سوپی که ریختم تو بشقاب تاب می خورن و من به سرمای بیرون نگاه می کنم و احتمالا همون موقع دارم تو ای پری کجایی مرحوم قوامی رو گوش می کنم و لبخند بزرگی هم تمام پهنای صورتم رو می پوشونه...
- ساعت پنج و نیم صبح بود ،تازه یه زایمان همچین مردونه رو گرفته بودم ، اقا غولچه ای بود برای خودش ،چهار کیلو چهارصد با موهای بور بور که به سفیدی میزد . اها، می گفتم اومده بودم تو اشپزخونه و نمی دونم لوبا ، بهیار مون از چرا اون وقت صبح پرحرفیش گل کرده بود. پرسید چای می خوام یا نه ، فقط سر تکون دادم و برام چای درست کرد و به گرمای لیوان اروم اروم داشتم عادت میکردم و صد البته به لهجه غلیظ اکراینی لوبا که نوه هاش شب سال نو چکار کردن و اون چه میزی براشون چیده و سوپ برشش حرف نداره که تلفن مثه اژیر دوران جنگ به صدا در اومد . حس خوبی نداشتم و لوبا همونطوری داشت حرف می زد و من از اشپزخونه زدم بیرون و جواب تلفن رو دادم ، از لیوان چای هنوز بخار می اومد که من اونو کنار تلفن گذاشتم و رفتم طرف اسانسور.....
- وقتی برگ معاینه همکار جراح عمومی رو دیدم که مشاوره دکتر زنان رو توصیه کرده بود و گفته بود که مربوط به اونا نیست ، کاملا برام واضح بود که تا نیم ساعت دیگه باید اتاق عمل باشیم .خانوم جوان 24 ساله ای که از درد شدید نمی تونست راه بره. معاینه و سونو هم همینو می گفتن به ناتاشا پرستار اورژانس میگم به اتاق عمل بگه اماده بشن و خودم شماره دکتر یک رو میگیرم که بریم برای عمل که ایرینا ، همون خانم 24 ساله با التماس منو نگاه می کنه و میگه : شاید احتیاج نباشه ها؟ بهش میگم زایکا مایا (خرگوشک من) باور کن این وقت صبح چای گرم و موسیقی خیلی برای من خوشایندتره تا رفتن سر عمل جراحی... سر تکون میده که یعنی متوجه شده . تو دلم میگم اگه درد از سمت راست بود مسلما دوستان جراح به بهانه اپاندیسیت هم شده می رفتن برای عمل ولی پارگی تخمدان چپ رو به ما ارجاع دادن ، دکتر یک انگار فکر منو خونده باشه میگه ،روز دوم سال نو هست ها ....سری تکون میدم که یعنی متوجه شدم.....
- تو راه خونه هستم ، شیفت بدی نبود دو تا زایمان یه کورتاژ سقط خود به خودی و یه جراحی پارگی تخمدان همه کار من بود ولی همه اینا باعث شد که تا صبح نتونم حتی یه نیم ساعت چرت بزنم و به شدت دلم سوپ می خواست ، تو افکار خودم غرق بودم که دیدم خونه سرد سرده ، تازه یادم اومد که پنجره رو باز گذاشته بودم که کمی هوای خونه عوض بشه و نبسته بودمش بعد یادم اومد که از فروشگاه رد شدم و چیزایی که می خواستم رو نخریدم . بعد دیدم چقدر خسته ام و بقیه اش یادم نمی یاد تا اینکه با گرسنگی شدیدی از خواب پاشدم...نیمرو همیشه زود اماده میشه....
- پی نوشت: یسنای عزیز، منو هم تو غم خودت شریک بدون و جز صبر چیز دیگه ای نمی تونم برات ارزو کنم.امیدوارم غم اخرت باشه و روح پدر بزرگوارت غرق شادی و ارامش.....
- پی نوشت: از همه دوستانی که تو این مدت نگرانم بودن و برام کامنت محبت امیز نوشتن ممنونم....
سلام آقای دکتر (خیلی یواش گفتم که آرامش حاکم بهم نریزه!)
پستتون خیلی پرفراز و نشیب جلوه کرد. اما برای من انگار کسی آرام آرام داره بعد از گذروندن یک روز پر هیاهو حالا باصدای زیر و آهسته تعریف میکنه...
صبحانه نوش جان
سلام دل آرام عزیز
ممنون ...منم یواشکی گفتم ممنون.....بابت صبحانه هم همینطور
سلام بابک جان
کی رفتی دکتر؟دوست داشتم یه بار دیگه قبل رفتن صدای گرمتون رو بشنوم...قول خداحافظی داده بودین
تقریبا یه روز در میون به اینجا یه سر میزدم و منتظرتون بودم
امیدوارم هر جا هستید سلامتو شاد باشین
منم به یسنای عزیز تسلیت میگم
سلام سپید عزیز
شما لطف دارید
واقعیتش موقع رفتن اونقدر کارهای نیمه تمام داشتم که نشد تماس بگیرم ولی یادمه اس ام اس دادم...
سلام
چه خوب که بازم نوشتی، امیدوارم که خوب و خوش باشی...
سلام
ممنون دوست من....شما لطف دارید
تا جمله ی آخر فکر می کردم سوپ نوش جان کردین!!
کاش کریسمس تنها نمی موندین. دنی پیش مامانشه؟ دکتر شما یه ایران نوشت هم به ما بدهکارین ها!!
گرچه از همه ی نوشته هاتون لذت می بریم
تنها نبودم.....بله.... سعی می کنم کم کم بنویسم...شما لطف دارید
به این سوپ پخته نشده و رویایی قارچ رو هم اضافه کنید!
لینک نشدیم یعنی اینکه خوانده هم نمی شویم!!
خوب...عیبی ندارد! فکر می کردیم حداقل حق آب و گلی در وبلاگستان داریم...که ...
هیچی!اصلا ولش کن!
بله ولی باید به موقع اضافه بشه که برای اون روز حسش نبود
راستش مموی عزیز من تو ایران لینک دونی رو درست کردم و با سرعت اونجا همین تعداد رو اضافه کردم و گفتم میام اینجا بقیه دوستان رو اضافه می کنم که می بینید تازه اومدم به سراغ وب.....شما مسلما خونده میشید....
سلام دکتر جون
پست نو رو بخودمون تبریک میگم
سال نو رو بشما
شکرخدا که خوبین
سلام
ممنون دوست عزیز
خدا رو شکر حس نوشتنتون برگشت
امیدوارم اوضاع روبراه باشه
ممنون پری عزیز...
خدا قوت دکتر
ممنون دوست عزیز
سلام یادمه قبلنا وبلاگ شمارو می خوندم و خوشم میومد خوشحالم که دوباره اینجارو دیدم
سلام
ممنون شما لطف دارید
خسته نباشید جناب دکتر
سـرفرصت از اون سوپ
خوشمزه ای که قراره
درست ونـــوش جان
کنیدهم بنـــویسید
سوپ در ایــــــــن
سرمای زمستان
بسی انـــــرژی
زاست.اوهوم
یاحق...
ممنون آوای عزیز
امیدوارم ....بله می چسبه
حق یارتون....
سلام
فکر کردم ماجرای موندنتون توی ایرانو نوشتین
راستی این ماجرای اعتراضات خیابونی اونجا به همین شوری هست که توی اخبار اینجا میگن؟
سلام
خب اونو کم کم می نویسم
نه راستش الان که تو جشن هستن و اعتراضاتشونم مثه خودشونه...با رقص و پایکوبی ولی بعد جشن ها اتفاقات زیادی می افته که اصلا خوب نیست....
سلام![](http://www.blogsky.com/images/smileys/003.gif)
خدایا! خوب نوش جونتون
تا شما باشین مجرد نمونین
سلام
بلییییییییییییییییییییییییییییییییی.....
بالاخره اومدید
... من تخمدان پلی کیستیک دارم تحت درمان هم نیستم آیا احتمال پارگی تخمدان برای من هم هست؟
بهتره تحت درمان باشید.....بله امکانش هست
به نظرم نىمرو حسابى چسبىده
نه والا....سوپ دلم می خواست
گفتم الان یک عکس خوشگل از سوپتون می بینیم.
تخم مرغ خیلی هم خاصیت دارد. نوش جان
نخیر نشد درست بشه خانم امینی عزیز.....بلی مفید هست
Az tahe delam be yasna tasliat migam
بله روح پدرشون شاد
بخشینا خیلی.
پارگی تخمدان چه جوری ایجاد میشه چرا..و ایا درش میارین یا ترمیمش میکنین؟
خب بستگی داره و معمولا به خاطر کیست و یا حتی تو دوره تخمک گذاری برای ازاد شدت تخمک ممکنه بوجود بیاد....
نه معمولا قسمتی از تخمدان برداته میشه تا قسمت های سالم بتونن عملکرد خودشو داشته باشن
هویج نمیریزید توی سوپهاتون؟
راستش زیاد خوشم نمی یاد ...گاهی چرا میریزم
سلام دکتر جان
این مدت هر بار تو اخبار گفتن اوکراین و کی یف و شلوغ پلوغی هاش من یاد تو افتادم. یعنی امکان نداره اسم کی یف بیاد من یاد تو نیافتم
پستت هم مث همه بیمارستان نوشتهای دیگه ات دوست داشتنی بود
سلام گلدونه عزیز![](http://www.blogsky.com/images/smileys/116.png)
ممنون که به یاد من هستید
راستش با اون پستتون من ترافیک می بینم و هوا سرد باشه یادتون می افتم
شما لطف دارید....
سلام بابک جان
خب برگشتین سر کار و زندگی پرهیجان و بالا و پاییناش.نمی دونم چه حکمتیه فاصله ها هرچه بیشتر می شه دل ما تنگ تر.
من عاشق نیمرو هستم یعنی اگه ترس از کلسترول نبود ...
سلام بیتای عزیز
اره برگشتم....شما خیلی لطف دارید ...کلسترول رو خوب اومدید..
منم خیلی یادتون می کنم و امیدوارم بزودی ببینمتون
از طرف من به همسر گرامی خیلی خیلی سلام برسونید....
سلاااااااام سال نو اونوری! مبارک
من همیییییییشه تو ذهنم آشپزی میکنم یا کیک میپزم و براش برنامه ریزی میکنم!!!
و اگه نشد که بشه که بپزم سخت میشه
سلام
ممنون
من معمولا در واقعیت اشپزی می کنم اینبار اینطوری شد
اقای دکتر برگشتید؟ سفر بیخطر.خسته نباشید .سر فرصت از اون سوپی که گفتید درست کنید که تو دلتون نمونه.یسینا جون هم قطعا" همون خانمی هست که گفتید براشون مشکل پیش اومده .خدا پدرشون رو رحمت کنه و بهشون صبر بده
بله ...ممنون
بله روح پدرشون شاد
پس این گپ تقریبا 2ماهه کی پر میشود. ما منتظر بودیم بعداز آنهمه سکوت اولین نوشته تان ادامه ای از بودن دروطن وسپس رسیدن به خانه باشد!
به مرور می نویسم ....
وای بالاخره اپ جدید
من که چشام سفید شد از بس اومدم و دیدم خبری نیست
خوب تند تند اپ کنین اقای دکتر پلیز!
ممنون ....شما لطف دارید
ازدواج از هر نوعش پیشنهاد منه
ها ها ها ....
سلام بابک عزیز
چه شیفت پر کاری داشتی!خسته نباشی
سوپو خوب اومدی،تو سرما خوب میچسبه...
نیمرو هم چاره خوبی برای گرسنگیه.
من هم به یسنا تسلیت میگم و واقعا متاسفم،روحشون شاد
سلامت باشی بابک عزیز
سلام طاهای عزیز
بله دقیق همینه مه می فرمایید...
ممنون طا ها جان امیدوارم شما هم همیشه شاد و سالم باشید
سلام
میفهممت منم عاشق سوپ ام و گاهی عجبیب هوس میکنم درستش کنم
عزیزم به وبلاگ من سربزن
نسبتا همکار هستیم
تبادل لینک؟اگه موافقی بزن قدش:-D
سلام
ممنون.....
ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﻣﻮﻗﻌﻲ ﻛﻪ ﻣﻴﺮﻱ ﻟﺒﺎﺱ ﺑﺨﺮﻱ
ﺗﻮﺍﺗﺎﻕ ﭘﺮﻭ ﺍﺯ ﺁﻳﻨﻪ ﺑﭙﺮﺳﻲ ﺑﻬﻢ ﻣﻴﺎﺩ؟
همیشه هم تنهایی بد نیست....
یک زایمان مردانه...برام جالب بود این اصطلاحتون...
میبینی برا خودم تو وبلاگستان آبرو نذاشتم. کیه اون پست رو خونده باشه تو هوای سرد توی ترافیک گیر کنه که یاد من نیافته؟
ها ها ها ....والا ..اینجا هم سرد و بعضی ساعات پر ترافیک.....من زیاد یادت می افتم گلدونه عزیز....
سلام دکترجان.خوشحالم که باز مینویسید.ممنون که برگشتید
سلام
منم از شما ممنونم که به من لطف دارید
سلام دکتر عزیز
خب... نیمرو یک خوارکی اینترنشناله،دانشجو و غیر دانشجو هم نمیشناسه، فک کنم از اون زمانی که انسان تونسته مرغ رو اهلی کنه! این غذا هم ساخته شده ولی هیچوقت هم از مد نمی افته... :))
دکتر جان "خرگوشک من" کلمه ی محبت آمیزه ؟ نمیدونم چرا از اول ماجرا یک خانوم قدبلند و درشت بنیه تو ذهنم بود، خب با کلمه ی " خرگوشک" یهو طنز جالبی ته ذهنم ساخته شد...
از سطر به سطر نوشته هاتون مشخصه که شما خیــــــلی مهربون و آروم هستید، به قول یکی از دوستانی که بالا کامنت گذاشته، منم نوشته های شمارو همیشه با صدای آروم ذهنم میخونم، نمیدونم تصورم چقدر درسته...موفق باشید دکتر مهربون
سلام
بلی به قول شما اینترنشنال هست نیمرو.... نه اتفاقا خانوم مینیاتوری بودن و در روسی خرگوشک محبت امیزه....هر چند به انسان های بلند قد و درست بنیه هم میگن ها هاها ....
ممنون شما لطف دارید
رسیدن به خیر
هیچ جا خونه ی خود آدم نمی شه نه؟
ممنون دوست عزیز
خب یجورایی حق باشماست....
سلام من خیلی وقته آشنا شدم باهاتون ولی الان اولین کامنتم رو میذارم.
توی ایران همه متخصصین زنان و زایمان با ماماها مشکل دارن...نمیدونم چرا؟باور کنید ما اصلا کاری به کارشون نداریم ولی طوری با ما رفتار میکنن انگار میخوایم نابودشون کنیم.(حداقل توی بیمارستان ما اینطوریه)
اونجا هم اینطوریه؟
سلام
خب واقعیتش ما اینجا هیچ دشمنی نداریم . وظیفه و جایگاه هر کدوممون مشخصه و خیلی هم ارتباط خوبی داریم....ایران رو واقعیتش نمی دونم ولی خیلی بد شنیدم از روابط پزشک ها حتی با رزیدنت هاشون وای به حال ماماها....
سلام اقای دکتربه سوال من جواب ندادین!
روزای کاری شلوغ دلچسبترن تاروزایی که بی کارتوراهروبیمارستان قدم بزنیم البته واسه دانشجوهایی مثل من.وگرنه اساتیدمون که همش سرشون شلوغه
سلام
جواب دادم دوست عزیز
سلام مرسی لطف کردین
سلام
خواهش می کنم
سلام
رسیدنتون بخیر...
گاهی درست کردن یه سوپ هم آرزو میشه دکتر.
این چند وقته هر وقت اسم کی یف رو شنیدم یاد شما افتادم
سلام
ممنون شما لطف دارید
سلام سلام
.
برقرار بمانید و راضی
و
منم مثل بقیه منتظرم بدونم در ایران چه گذشت بر شما
سلام
اروم ارو می نویسم
ممنون
خسته نباشید، تقریبا همکار
ممنون
سلام آقای دکتر
به به سوپ
سوپی خوشمزه است که هویج داشته باشه.
آشپزی
سال نو مبارک
روزهای کاری پرنشاطی داشته باشید.
برای یسنای عزیز.روح پدرشون شاد.
سلام
ممنون دوست خوبم
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای نمیدونین چقد ناراحت بودم از اینکه وبتون فیلتر شده بووووووووووود. از هرکی پرسیدم آدرس جدیدتونو نداشت تا اینکه امشب خیلی اتفاقیییییییی پیداتون کردم. واااااااااااااااااااااااااااااااااای باورم نمیشه واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای( نشانه ذوق زدگی بی انتها) باز وایییییییییییییییییییییییییییی
ممنون دوست عزیز
سلام آقای دکتر
اینطور که شما از سوپ تعریف کردید همه ویار گرفتیم.
انشالله درست کنید و نوش جونتون
سلام
ممنون....
سلام دکتر
تنهایی بهتون سخت نمی گذره؟
اگرچه من توی خانواده کم جمعیتی هستم اما نمیدونم میتونم تنها دووم بیارم!!
سلام
زندگی دیگه.....عادت می کنه ادم بهش
salam javabe soale mano nadadin:) dar morede epidural porsideh boudam
سلام
دوست عزیز من متوجه سئوالتون نشدم دقیقا کجا مشکل بوده
اگه احساس درد داشتید ممکنه دوز دارویی کم بوده یا اضافه نکرده بودن
بهتره مشکل تون رو با متخصص بیهوشی درمیون بذارید
poste ghashangi bood dr
migam shomam ba soop smitana mikhorin?????????
ممنون
بله بعضی وقتها....
سلام اقای دکتر
امیدوارم حالتون خوب باشه
من همین امروز با وبلاگ زیباتون اشنا شدم
خیلی قشنگ و دلنشین مینویسید
من هم شمالی هستم، مازندران، شهسوار
اسلامت و شاددددد باشید همیشهههههه
سلام
ممنون دوست عزیز.....
mamnun babate pasokh va che jaleb ke man fekr mikardam mibayest az motekhases zanan o zayeman beporsam ama motevajeh shodam ke naaaa bayad az motekhases bihoshi soal konam. :)
خواهش می کنم....من از دکتر بیهوشی مون پرسیدم و گفت مشکلی نیست و باید همین طوری باشه.....ما هم تو اخرین زایمان مون داشتیم مورد ایپیدورال که بلند شد و راه رفت