پرسیسکی وراچ

یادداشت های یک متخصص زنان و زایمان

پرسیسکی وراچ

یادداشت های یک متخصص زنان و زایمان

کاناپه

اپیزود  اول:

المانی ها ، فرهنگی دارن  که از همون روزهای اول برام جالب بود و اونم اینه که وسایلی رو که احتیاج ندارن از وسایل الکترونیکی گرفته تا مبل و اثاث خونه رو میذارن دم در تا اگه کسی خواست یا احتیاج داشته باشه بر دارن ، اگه وسیله برقی دو شاخه اش بریده شده باشه یعنی خرابه و اگر سر جاش باشه یعنی سالمه البته این شامل لباس و پوشیدنی ها نمیشه چون برای اونا کانتینر های مخصوصی هست که تو هر محله ای دو سه تا هست و ملت لباس ها رو داخل اون میاندازن و انگار بعدا ماشین مخصوص میاد و اونا رو می بره و به مکان های خیریه با مغازه های مخصوص  اهدای لباس بده ولی نکته جالب قضیه همون لوازمی هست که کنار در میذارن ، بعضی وقتها کاملا نو هست بعضی وقتها عتیقه حتی. یادمه تو یه غروب پاییزی با همسرم داشتیم قدم می زدیم و تو راه برگشت به خونه بودیم که من یه اباژور کلاسیک کلاسیک دیدم ، تو نگاه اول عاشقش شدم ، حدسم می گفت برای دهه ۴۰-۵۰ میلادی باید باشه ، همونطوری که بهش نزدیک میشدیم من برای همسرم از زیبایی های اون و اینکه تو کدوم فیلمها مثلش رو دیدیم رو می گفتم تا اینکه بهش رسیدیم و اونم گفت اگر اینقدر خوشت اومده برش دار ، من گفتم نه یعنی چی؟ گفت خب گذاشتن برای همین کار دیگه و اون آدم بدجنسه ذهنم هی میگفت ببین کارت به کجا رسیده داری اشغال مردم رو بر میداری ولی آدم خوبه ذهنم می گفت به این قشنگی ، همه المانی ها اینکار می کنن برش دار  و من همونطور که در درونم مناطره بود بین شر و خوبی ، سرم مثل پنکه این ور و اون ور می چرخید که ببینم کسی رد میشه یا نه ، خلاصه دیدم که سیمش هم دو شاخه داره ، هی من و من کردم یکی در گاراژ خونه شو باز کرد و طبق رسم المانی ها سلام بلند و مهربانی داد که انگار صد ساله می شناسمش و من یه قدم عقب تر رفتم ولی دوباره مناظره درونم شدت گرفت و دوباره قدم برداشتم به طرفش که یه همسایه از خونه بغلی اومد و به من اشاره کرد که چه قندان کریستال زیبایی ، منم فقط یه لبخند بهش هدیه دادم و اونم همینطور که داشت قندان و نمی دونم ست کریستال چای خوری رو قربون صدقه می رفت چشمش افتاد به اباژور که اینو ببین ، مادر بزرگ من یکی مثل اینو داشت برای۱۹۳۲ باید باشه هر چند که با برعکس گفتن اعداد المانی مطمئن نبودم ۳۲ گفت یا ۲۳ ، خلاصه تا رفت طرفش ، همسرم گفت ما اینو بر میداریم و اونم لبخند زنان گفت چه حیف ، خوش شانس بودید و کریستال ها رو گذاشت توگاراژ خونه اش که یک پورشه ناز توش پارک بود و منی که دیگه شکل لبو که نه خود لبو شده بودم و با اضطراب نگاه میکردم که کسی ما رو داره دید میزنه یا نه، تا به خونه رسیدیم…. 

اپیزود دوم :

آباژوره انگار جاش کنج اتاق پذیرایی خونه بوده باشه ، چنان نمای خونه رو زیبا کرده که هر کی وقتی میاد خونه ما قربون صدقه اش میره و از اصالتش میگه تازه اگر خوب دقت کنه رو پایه اش تاریخ ۱۹۲۳ رو هم می بینه و من هم همون موقع احساس خاصی توام از خجالت و غرور بهم سر میزنه و جالب اینکه تا می پرسن از کجا خریدی و تا من بخوام فکر کنم که چی بگم ،همسرم میگه از سر کوچه بر داشتیم و من میشم یه لبخند با رنگ قرمز و همون چند دوست کمیاب المانی ما میگن چقدر خوش شانس بودی یا  یکی دیگه میگه هر جا ببینمش مسلما بر میدارم، و وقتی که  رفتن و تا من  بخوام احساس رنجش خودم رو به همسرم بگم ، با لبخند معصومانه ای میگه چقدر خوب که نذاشتم اون خانم المانی برش داره و تو رو خوشحال کردم و من میشم سیامک انصاری زل زده به دوربین….

اپیزود سوم:( خطر لو رفتن فیلم ):

دیشب که کاناپه کیانوش عیاری رو دیدم و با تمام لذتی که از این فیلم بردم ولی رفتم به دور دور های ذهنم به تفاوت فرهنگی ما با خارجی ها  به اینکه  یه کاناپه به چه تراژدی ختم شد به اینکه چقدر ما زندگی رو برای خودمون سخت میگیرم ، شاید یه المانی یا هلندی، چون تو اونجا هم این رسم هست ، این فیلم رو ببینه اصلا متوجه نشه که چرا اخه ؟؟؟ چرا یه نفر سر هیچ و پوچ جونشو از دست داد ولی من ایرانی تا رگ و پوستم این قضیه رو می فهمم و درک می کنم….

کارهای کیانوش عیاری  رو دوست دارم ، نکته بین و  رئال رئال هست کارهاش ، چه در خانه پدری چه در سریال روزگار قریب و چه حیف که دستش بسته اس و فیلم هاش سالها، بعد کل ممیزی، باز اجازه پخش نمیگیرن …. کاناپه که برای هشت سال پیش هست هنوز هنوز تازه اس و این یعنی این فیلم بیست سال دیگه هم همینطور تازه می مونه چون دست رو فرهنگ ما گذاشته و فرهنگ ما نسل به نسل حفظ میشه ، اصلا به درستی و غلطی اش کاری ندارم ولی عیاری آنقدر خوب به تصویر می کشه که وارد اون فضا میشی اصلا خودتو تو یکی از شخصیت ها پیدا می کنی…

کاناپه رو دوست داشتم چون منو یاد تعلیق داستانی کارهای  چخوف انداخت، چون  طنز تلخ مهمان مامان هوشنگ مرادی کرمانی رو داشت ، چون  حلاوت مربای شیرین رو داشت ، چون خوش ساختی و جسارت کیک محبوب من  رو داشت اونم هفت هشت سال زودتر از اون ، هر چند بانوان مجبور به تراشیدن سر و گذاشتن کلاه گیس شدن ولی با همه جبر  مصنوعی اش ، واقعی به نظر می رسید ، انگار خونه خودمون بود …همیشه افسوس می خورم که اگر دست شون باز بود چه کارهای محشری که می تونیتند تولید بکنند ولی افسوس….

پی نوشت یک : دیدن این فیلم رو به شدت پیشنهاد می کنم هر چند که از مسائل مالی و صدمه ای که ممکنه کارگردان و تهیه کننده ببینند خبری ندارم ولی اگر داریوش عیاری شماره حسابی، رسمی عنوان کنه با جان و دل هزینه  دیدن این فیلم زیبا رو می پردازم

پی ن‌وشت دو: شاید در یک پست دیگه جامع تر نوشتم در مورد این فیلم ، بازی بی نقص فرهاد آییش و خیلی چیزهای دیگه…

پی نوشت سه: یک پست سه قسمتی در مورد اینستاگرام و پست های  همکاران من و در کل رشته زنان و زایمان در ایران دارم که بزودی، یکی یکی انتشار میدم

و سر آخر نوشت : تو این سه سال یه چیزی کاملا برام هضم شده و اونم اینکه اگر کتاب یا صفحه گرامافون کنار دری ببینم که برای اهدا گذاشته اصلا سرخ و سفید‌و لبو که نمیشم بلکه خیلی هم با افتخار برش میدارم و همین الان کلی صفحه های با حال پیدا کردم ….

نظرات 16 + ارسال نظر
ربولی حسن کور جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1403 ساعت 08:47 ق.ظ http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
دیگه وقتی جناب همسایه صاحب پورشه میاد و وسیله برمی‌داره جایی برای خجالت وجود نداره.
امیدوارم روزی درآمد مردم ایران هم به حدی برسه که راحت وسایلو بگذارن دم در.
این فیلمو ندیدم. اما وقتی شما این قدر خوشتون اومده باید فیلم خوبی باشه.

سلام
اره اصولا فرهنگ عجیبی دارن المانی ها ، حالا همون همسایه رو بیرون می بینی اصلا فکر‌نمی کنی که پورشه داره و خیلی ها رو دیدم اینجا اینطورین…
منم امیدوارم …

نازی جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1403 ساعت 01:31 ب.ظ

آباژور کلاسیکه حداقل و کم کم ۳۰۰ الی ۴۰۰ پوند ارزش داره چون آنتیک حساب میشه و صرفا یک آباژور ساده نیست اینکه چرا صاحبان اصلی اش اونو نبردن بفروشن به چیزی ربط داره به نام تقدیر و قسمت این آباژور را خداوند در دایره تقدیر و قسمت زندگی شما رقم زده بوده گاهی ما فکر میکنیم تقدیر شامل چیزهای خیلی بزرگ زندگیمون مثل به دنیا اومدن در کجا و چه خانواده اییه که بله البته هست ولی مقدرات و قسمت و تقدیر شامل چیزهای خیلی خیلی خیلی ریز و کوچیک حتی خوردن یک دانه شکلات هم میشه ! و چیزی که در سرنوشت آدم نباشه زمین و آسمان دست به دست هم بدن نمیشه! و به دست نمیاد! قدیمی ها میگن تا خدا نخواد برگی از درخت نمیافته دقیقا همینطوره .این آباژور هم از سال ۱۹۳۲ در سرنوشتش اسم شما بوده خیلی بامزست ایکاش میشد که وسایل به حرف بیان و برامون تعریف کنه از سالهای جنگ جهانی دوم خونه چه کسی بوده؟ چطور خریداری شده و......به نظر من این یه نشونه برای شماست آقای دکتر هیچ چیزی تو این دنیا اتفاقی نیست و همه چیز برای هدف و پیامی برنامه ریزی شده اینم نشانه ای توشه شاید یک تلنگر که اینقدر به عقب برنگردی و غصه اش را نخوری اینو خواهرانه میگم شما این حالتو داری دکتر که زیاد برمیگردی پشت سرتو نگاه میکنی این حالتو از خودت دور کن حضرت علی علیه السّلام فرمودن : آنچه گذشت گویی هرگز نبوده! غمخوار از دست رفته ها نباش سبکبار باش به این آباژور فکر کن انگار میخواد بگه که آدمهایی قبل از تو هم بودن در دل جنگ‌جهانی دوم زندگی کردن گریه کردن خندیدن و در نهایت کوچ کردن پس توکلت به پروردگار را قوی کن و فقط خاطرات خوب را حفظ کن و به از دست رفته ها نگاه نکن. و این نشونه را هم به فال نیک بگیر ببخشید که خودمونی نوشتم

ممنون دوست عزیز
دقیقا برای کامنت شما هم میشه یک پست نوشت ، اینم یکی دیگه از عادات ما ایرانی هاست که در استعاره و تعبیر زندگی می کنیم و صد البته حافظه تاریخی ضعیفی هم داریم
من متوجه ام که توصیه شما دوستانه و بقول خودتون خواهرانه بوده ولی از لحاظ علمی باید با بعضی تعاریف آشنا بشید تا طرف مقابل تون رو درک کنید و از اون بهتر عملکرد روان طرف رو درک کنید ، برگشتن به گذشته ها البته تا حد معقول یک ساختار دفاعی مغز به حساب میاد که بحثش طولانیه ولی شاید شما فکر‌می‌کنید‌که من در حد معقول رفتار نمی کنم که اون بحثش جداست
واقعیتش، دردناکی این کامنت در اینه که من منظورم اختلاف های فرهنگی بود و سبک زندگی ما ایرانی ها ، هر کی یک انباری کوچک داشته باشه پر از وسایلی که شاید یه روز بدردش بخوره ولی اینجا طرف تلویزیون یا حد ماشین لباس شویی که کار می کنه رو هم‌میذاره بیرون تا کسی که نیازمند هست ازش استفاده کنه ولی شما تعبیرش می کنید به تقدیر بگذریم…

ترانه جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1403 ساعت 05:18 ب.ظ http://2ndtaraaaneh.blogsky.com

مبارکتون باشه آپاژور. ما هم توی آمریکا همین کار رو میکنیم. ما خودمون وقتی رفتیم خونه جدید هنوز چهارپایه مخصوص کانتر تاپ نداشتیم. رفتیم پایین آشغالها رو بگذاریم یک چهار پایه چرمی خوشگل خاکستری پیدا کردیم وبدون لحظه ای تردید آوردیمش خونه. فکر کنم اون شرم و خجالتی که میگین در اثر سالها زندگی اینجا کاملا از بین رفته و فرهنگ جدید رو عمیقا پذیرفته باشیم. البته بعدا که چهار پای های خودمون اومد ، چون اون چهار پایه خاکستریه رنگش نمیومدبه خونه؛ برگردوندیمش همونجا که پیداش کرده بودیم تا شاید دیگرانی که لازم دارن برش دارن. من خودم ساعت دیواری خیلی خوب، کوسنهای بسیار زیبا و... روگذاشتم اونجا چون رنگش به خونه نمیومد.
حتی خرید از مغازه های دست دوم فروشی خیلی عادیه و خیلی ها برای به چرخه افتادن لوازم و هدر نرفتنشون با اینکه وضع مالی بدی ندارن ازشون خرید میکنن.

دقیقا موافقم با شما …

نازی جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1403 ساعت 05:47 ب.ظ

لطفا کامنت من را پاک کنید متاسفانه متوجه روح کلام من نشدین اصلا و ابدا موفق باشید دوست خوبم

شاید من کمی تند به کامنت شما پاسخ دادم و مطمئنم که قصد شما خیر و دلداری بوده ولی من راستش خیلی وقته که دیگه اعتقادی به تقدیر و اینجور حرف‌ها ندارم… امیدوارم از من دلگیر نشده باشید

سام جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1403 ساعت 05:56 ب.ظ

اخبار اروپا اعلام کرد زلنسکی سر معادن کمیاب با ترامپ توافق امضا کرد دیگه صلح با روسیه قطعی قطعی شد احتمال زیاد مناطقی که تصرف کرده روسیه دیگه الحاق شد بهش و ناتو و متحدان هم میپذیرن با توافق معادن اوکراین بازی کاملا تموم شد

بله در جریان اخبار هستم هر چند که به هیچکدوم از دو طرف روس و امریکا نمیشه اعتماد کرد
ترامپ هفته پیش گفت ز دیکتاتور هست امروز میگه شجاع و قهرمانی….

پری شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1403 ساعت 12:53 ق.ظ

دکتر ببخشید یک سوال پزشکی داشتم میخواستم بپرسم برای کیست بارتولن دخترم ۲۴ سالشه مجرد هم هست خود با خود کیست بزرگ شد و خود به خود ترکید و تخلیه شد چه پمادی از داروخونه بخرم و بزنه؟ یا احیانا چه قرصی بخوره؟ ما متاسفانه سالهاست بیمه نداریم و هزینه دکتر رفتن برامون خیلی خیلی سنگین هست ممنون میشم راهنماییم کنید مرسی

دوست عزیز
کیست بارتولن هنگامی که ملتهب بشه و تبدیل به آبسه بشه به این حالتی میشه که گفتید و اگر تا قبل از التهاب کیست رو جراحی می کردید یا توسط پزشک کامل در می اورد درمان قطعی انجام میشد و احتمال عودش نمی بود ولی حالا چون جداره و دیواره کیست باقی مونده امکان عودش هست و این بار با التهاب کوچک بهتره که نزد پزشک برید تا برای شما عمل مارسوپلیزاسیون رو انجام بده تا درمان کاملا قطعی باشه
در حال حاضر چقدر از این واقعه گذشته؟ آیا هنوز محلی که خود به خود ترکیده باز هست و جوش نخورده ؟ اگر باز هست بهتره که با محلول آب اکسیژن ۳ درصدی همراه یک سرنگ البته بدون سوزن داخل محل کرده و کاملا شستشو بدید روزی یک بار و بعد با یک گوش پاکن حاوی پماد مترونیدازول درون و بیرون محل زخم رو کاملا پوشش بدید ، قرص مترونیدازول ۵۰۰ میلی گرم هم‌روزی دوبار صبح و عصر بعد از غذا به مدت هفت روز استفاده کنند ، چون مترو نیدازول در درمان باکتریایی استفاده میشه ممکنه برای خانم‌ها باعث قارچی شدن بشه و یا اینکه همین الان هم ممکنه که ایشون قارچی هم باشند پس بهتره قرص فلوکونازول ۱۵۰ میلی گرم بصورت تک دوز یک بار استفاده بشه و سه روز بعد دوباره برای یک بار دیگر تکرار بشه
دوست عزیز ، مسلما شما می تونید متوجه بشید که ندیده و از روی حرف شما من این نوع درمان رو‌نوشتم‌که معمولا هم نمی نویسم چون واقعا معتقدم که روش درستی نیست و برای درمان صحیح باید توسط پزشک معاینه بشن ولی با توجه به مشکلاتی که گفتید ، فعلا می تونید از این درمان استفاده بکنید و امیدوارم که بتونه به شما کمک بکنه

رهگذر شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1403 ساعت 01:18 ق.ظ

ای وای ویدیو امشبو دیدین؟ چقدر گریه کردیم سفیر اوکراین مث ابر بهاری گریه میکرد ترامپ جلو همه دوربینوخبرنگار به زلنسکی گفت برده بعدم دسش گرفت انداخت بیرون
وراچ به نظرت چی میشه تهش؟ مردم اوکراین چقه گناهدارن خیلی امشب گریه کردیم این چه فیلمی بود اخه :/ چرا دنیا سکوت کرده پ؟ :/

دنیا مثل یک جنگل شده و با آمدن دیوانه ای مثل ترامپ خیلی بدتر خواهد شد
ولی تو تمام اخبار جهان همه شجاعت زلنسکی رو تحسین کردند و صد البته آدم خودخواه و نارسیستی مثل ترامپ تا این حد خوار و خفیف نشده بود
واقعیتش روزهای خوبی رو برای اوکراین نمی بینم ولی در تحقیقات میدانی که شده تصمیم امروز رییس جمهور اوکراین از خواست ملتش شکل گرفته و اونا نمی خوان که تسلیم محض باشن

شبنم شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1403 ساعت 02:43 ق.ظ

اخه میدونید سطح رفاه مردم المان کجا سطح فقر و نداری مردم ایران کجا...ایران بزاری دم در فرداش قیمت دوبرابره همینم صاحبش نمیتونه بخره کاش یه پست مقایسه بین اوکراین-المان مینوشتین قرار بود بنویسین کاش بنویسیین ایران غمش زیاده

دوست عزیز من تا جایی که حس و حالم اجازه بده می نویسم و در مورد هر سه فرهنگ
با شما موافق نیستم این یک بحث فرهنگی هست و‌ربطی به الان ایران نداره و حتی در دورانی که ایران حالش خوب بود هم چنین چیزی رو ما نداشتیم….

نازی شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1403 ساعت 07:47 ق.ظ

نه هرگز و هیچوقت از شما دوست بسیار خوش قلب و مهربانم ناراحت نمیشم این یه تفاوت دیدگاهی هست همین . اما من هم مثل بقیه بچه ها صبح بیدار شدم اخبار شوکه ام کرد این حجم از خشونت ورزی در یک جلسه رسمی دو رئیسجمهور باورکردنی نیست امیدوارم ناتو واکنش درخور نشان بدهد.

ناتو هیچ واکنشی نشان نمیده برای اینکه نیم ناتو دست امریکاست…. اروپا خیلی وقتها پیش باید مستقل میشد . امریکای ترامپ علنا نشون داد که رفیق پوتین هست و این حجم از وقاحت علنا بی سابقه بوده

عسل بانو شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1403 ساعت 08:25 ب.ظ

سلام
جناب دکتر وقتی جوابی که به منتظران منجی شدن ترامپ رو منطقی و کاملا درست و بدور از غرض گفتید لذت بردم.
امیدوارم مردم ما درک کنند که ترامپ یک دلال و آمریکا یک استعمارگر هست که جز منفعت خودش چیز دیگه ای براش مهم نیست.
خدا کنه ما مثل اکراین نشیم.
با پاسختون به کاربر شبنم هم موافقم.
نگاه من به زندگی مشابه کاربر نازی هست و همیشه توی زندگیم سعی میکنم غصه مشکلاتی که در ایجادشو ن نقشی نداشتم و رفع شون هم در توانم نیست نخورم.
تا اونجایی هم که بتونم به دردها فکر نکنم. چون به نظرم یک جور خود آزاری هست.
البته این نسخه زندگی منه واسه آرامش و قطعا نسخه زندگی هر کس بر اساس شرایط زندگی، فرهنگ و نگاه اون فرد به زندگی با دیگری متفاوته.
براتون آرامش و خوشبختی براساس نسخه خودتون رو آرزومندم.

ممنون دوست عزیز

مهوش یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1403 ساعت 02:16 ب.ظ

سلام آقای دکتر من یه سوال پزشکی داشتم در مورد کیست آندوتریاز میتونم بپرسم؟
یا مناسب نیست اینجا؟

سلام
برای من تو پیام خصوصی بنویسید با ذکر ایمیل که بتونم براتون جواب شو بفرستم

منجوق دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1403 ساعت 09:14 ق.ظ http://manjoogh.blogfa.com

من متوجه نشدم اون پست ها را در اینستاگرام میخواهید بگذارید یا اینجا؟
اگر اینستاگرامتون خصوصی نیست آدرس بدهید لطفا.
آباژور هم بسیار مبارک باشه و ایضا صفحه ها. امیدوارم یک گرام عتیقه هم نصیبتون بشه

سلام
پست ها رو اینجا می نویسم و مربوط میشه به اینستاگرام
ممنون … فعلا گرامافون عتیقه گیر نیاوردم ولی یک گرامافون همراه با سی دی خوان از صاحبخونه قدیمی کادو گرفتم که میشه صفحه ها رو گوش کرد ، عتیقه نیست ولی از هیچی بهتره

پگاه دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1403 ساعت 12:00 ب.ظ

سلام.
راستش ما هم بین اقوام لباس های خودمون و بچه ها و همینطور اسباب بازی ها رو به هم دیگه میدیم و خیلی هم با رضایت و آرامش .
حقیقتا این رفتار از جهات مختلف پسندیده ست، هم از نظر محیط زیست، هم صرفه جویی، هم مقابله با حرص و جمع کردن.
آباژور قدیمی مبارکتون باشه، چه خوب که برداشتید.
راستی من نظر خانم نازی رو خیلی دوست داشتم، تعبیر شاعرانه و لطیفی بود، فکر کنم شما ذهنتون خیلی علمی شده

سلام
ممنون از کامنت تون
مسلما ادمی با هر چند سال خودش فرق می کنه
من خیلی وقتها خودمو نمی شناسم
کامنت ایشون پر از محبت بود ولی با دنیای من خیلی فرق می کرد

گریپ فروت دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1403 ساعت 12:15 ب.ظ http://From-m.blogfa.com

ازون جالب تر اینه که ما رفته بودم برای پسرم یک تخت دست دوم بخریم و آقایی که فروشنده بود گفت بقیه ی اجناسی که من آگهی کردم رو دیدید ؟ گفتم نه . گفت لباسای بچه ها رو همه رو برای هدیه گذاشتیم . بعد من قیافه ام یه جوری بود که آخه لباس نوزاد ‌؟! بعد گفت بچه ها هرروز سایزشون عوض میشه چرا باید این همه هزینه ی خرید لباس کرد ؟ و بعدها که خودم چندین تا بازار محلی رو رفتم و دیدم همه لباس ها و وسایل بچه هاشونو میارن برای فروش و بقیه هم با دل خوش می خرن .
میدونید حالا لباس هیچی ، ولی من حتی روم نمیشه به خانواده ام تو ایران بگم که یه چیزی رو دست دوم خریدم . متاسفانه به نظرم این یه جور فقر فرهنگیه که مصرف گرایی شدیدی رو هم ایجاد کرده ، فارق از اینکه طرف وضعیت مالیش چطور باشه .

باهاتون موافقم
من خودم به هیچ وجه حاضر نیستم برای بزرگسال اباس دست دوم استفاده کنم ولی برای بچه ها بشدت موافقم چون واقعا مدت زمان خیلی کمی استفاده میشن و اینکه فقط و فقط کفش و شلوار و کاپشن و پولیور یعنی لباس زیر نه … با توجه به اینکه برای دخترم‌زیاد لباس می خریدیم ولی با این همه خیلی از کاپشن و یارانی دختر دایی بزرگ ترش رو هم به ما هدیه‌می‌دادن و ما هم‌کلی لباس های اونو به دیگر دختر بچه های دوست و فامیل هدیه میدادیم و در اوکراین بشدت رایج بود

شیرین چهارشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1403 ساعت 10:57 ق.ظ

سلام دکتر
من فیلم کاناپه رودیدم
ودقیقا همون حسوحال دخترفیلم روداشتم
وقتی باباهه داشت کاناپه رومیبردخونه هی میگفتم وااای نه
توروخدا نبری خونه!
یه چیزایی تو وجودمون نهادینه شده وسخته اصلاحش متاسفانه.

انباریمونم پرازوسایل ولباسهاییه که سالهاس استفاده نکردیم ولی دلمون نمیادبدیم بره .
البته بیشترآقایون وسایلو نگه میدارند میگن یه روز ی لازم میشه خانوما لباسارو !
آخر پستتون واسه شماره حساب بجای کیانوش نوشتین داریوش
فکرکنم گوشه ذهنتون به یاد آقای مهرجویی بودین
آباژور هم مبارکتون باشه .
نور و روشنایی و سلامتی مهمون همیشگی زندگیتون باشه

ممنون از کامنت تون
باید دوباره نگاه کنم ، احتمالا همینه چون بادمه اون موقع برای سنتوری هم چنین بحثی راه افتاد و اگر اشتباه نکنم هزار تومن پرداخت کردم

لیمو چهارشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1403 ساعت 03:15 ب.ظ https://lemonn.blogsky.com

خیلی زیاد حسرت همین مورد از فرهنگ رو دارم. بسیار وسایلی دارم که میتونه برای دیگری باشه اما به علت اینکه در فرهنگ ما شخص گیرنده هم ممکنه ناراحت بشه، نهایتا میشه بصورت یکجا به خیریه فرستاد.

اینم البته فکر خوبیه
ولی نمی دونم چرا هیچ وقت حس خوبی در مورد شفافیت فعالیت انجمن های خیریه نداشتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد