پرسیسکی وراچ

یادداشت های یک متخصص زنان و زایمان

پرسیسکی وراچ

یادداشت های یک متخصص زنان و زایمان

بر آنم کە زندگی کنم..بر آنم کە عشق ورزم...

صبح وقتی بیدار شدم اول از همه رفتم تو بالکن که بر خلاف خونه قبلی که جای سوزن انداختن هم نداشت ، خیلی وسیع و دلباز هست و دقیقا به فضای محوطه سبزی باز میشه که خیلی دیدنش دلپذبره...بارون پودری می بارید و ه راز گاهی هم نسیم خنکی به ارامی بر گونه هایم بوسه می زد ، سرمست از سرمای پاییزی در وسط تابستان ، کتری جوش رو گذاشتم قل قل کنه و وقتی که به صورت اصلاح شده ام  افترشیو همیشگی زدم ، با یک فنجان کافی و چند قطعه بیسکوییت دوباره به بالکن اومدم و اونا رو چیدم رو میز کوچکی که تو بالکن،  برای همین روزا گذاشتمش...یاد حسین پناهی  عزیز افتادم که جایی ازش خواندم :"پنجره را بازکن و از این هوای بارانی مطبوع لذت ببر، خوشبختانه ، باران ارث پدری هیچکس نیست"...لبخندی زدم،و احرین کار روتین رو هم انجام دادم... موسیقی شهرام ناظری با قطعه بی نظیر یار مرا، غار مرا... تو مایه ابوعطا ، بهشت رو از نوع دیادیایی جلو چشمام تداعی می کرد...

 اینجور مواقع حس نوستالژیک موسیقی ، با یک خلا زمانی مکانی ، که نمی دونی در گذشته هستی یا اینده ، اونم برای این تغییر ناگهانی اب و هوا ،که تو تابستون نمی دونی روزهای خوب پاییز سال های دور رو تجربه می کنی یا دریچه کوچکی از یه پاییز اینده رو دید می زنی.یهویی می بره ادمو به پستو های گز نکرده ذهن...اونقدر که دلت می خواد به کفتری که اون حوالیست سلامی بگی و برای پیر زن همسایه روبه رویی ،که هر وقت نگاهی به اون قسمت میاندازی می بینیش که زل زده به سبز پهناور جلو ی چشمانش ، مثل مردم قرن نوزده دستی به سر بکشی و کلاه خیالی ات رو بر داری تا در جواب سلامت لبخندی تحویلت دهد... و همونطور که سیگاری گیراندی و جرعه های کافی رو مزه مزه می کنی بی اختیار صدای جاودانه اش در وجودت همراهیت کند و سهم تو از همه آن خوشی یک لبخند باشد به پهنای همه عظمت یک ابر عاشق عاشق...

پی نوشت:

- دوم مرداد ، برای آیدا ، بدترین روز تقویم است ، شک ندارم.... 

- با اونکه خودش نیست ، ولی نوشته ها و اشعارش در تک تک لحظات زندگی دوست دارانش جاریست....روحش شاد و یادش برای همیشه جاودان....


- تیتر این پست...از یکی ازبی شمار ترجمه هایش وام گرفته شده ....


نظرات 84 + ارسال نظر
سارا کاتوزیان چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:51 ق.ظ http://sazesara.blogfa.com/

هرگز از مرگ نهراسیده ام
اگرچه دستانش از ابتذال، شکننده تر بود
هراس من... باری... همه از مردن در سرزمینی است
که مزد گورکن
از بهای آزادی آدمی
افزون باشد...
(احمد شاملو)

اما روح من خاطره اش را از یاد نخواهد برد
اکنون که تن، فارغ است و رها
از سرشاری حیات
خاطره ی آن بی کرانه ای که به آتش کشید مرا
جان شعله وری که در دلِ گدازان خود
مرا به شنا واداشت
بی پروا و بی اعتنا به متعارفات محض...
(آیدا سرکیسیان)

میان آفتاب همیشه... چشمانت با من گفتند که فردا روز دیگریست...
(از بامداد، برای تو و به پاس نوشتار لطیفت)

ممنون سارا جان
چقدر قشنگ انتخاب کردی دوست خوبم....

بولوت چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:58 ق.ظ http://maryamak.blogfa.com/

حس سرماخوردگیه خوب شده پس؟

خیلی بهتره....

مریم چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:46 ق.ظ http://SOIR.BLOGFA.COM

خدا رحمتش کنه دوست داداشم کارای چاپ شعراشو با کمک آیدا انجام میده. آیدا خیلی خوب و مهربونه

بله.......ممنون

طاها چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:01 ق.ظ http://dastanakeman.mihanblog.com

سلام بابک عزیز
مثل همیشه لطیف نوشتی و منو همراه خودت بردی به حس و حال قشنگت

روح شاملوی بزرگ حتما قرین آرامشه

سلام طاها جان
ممنون دوست من...شما همیشه به من لطف دارید

لیلیوم چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:10 ق.ظ http://leelium.blogfa.com

چه حس قشنگی اول صبحی این پست بهم داد خنکای باران پاییزی اونجا رو من اینجا در این هوای گرم روی پوست صورتم حس کردم اینقدر قشنگ حست رو بیان می کنی که ما هم توش بی نصیب نیستیم
آی آیدا

خوشحالم لیلیوم عزیز....

ززززززززز چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:12 ق.ظ http://ehsaniaa.blogfa.com

مممممممم سیگار؟؟؟؟؟؟؟


وای وای وای شما که دکتری چرا...؟


ولی وقتی که من توی این هواها قرار میگیرم یه دفعه حالم بد میشه و دلم میگیره.

خب برای منم پیش میاد....

مانیا چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:01 ق.ظ

پیدات کردم دکتر جون..
.سلامی به گرمی دمای 55 درجه شهر ما

ممنون مانیای عزیز

[ بدون نام ] چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:56 ق.ظ http://www.parsara.persianblog.ir

یک سوال دارم شما خانوم هستید یا اقا؟اخه متخصص زنان مرد تو سن 32 سالگی تو دستیاری نمی تونن برند...و از یک طرف افتر شیو و.............گیج شدم..

دوست عزیز
دو پست قبل تر که عکس تولد هشت سالگی ام هست...
من ایران نیستم...

ساحل چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:15 ب.ظ http://sahel1065.blogfa.com

چقدر حس و فضایی خوب و رمانتیکی بوده
آخی یادش بخیر دوران دانشجویی میگفتیم هوای دو نفره
من ایدا رو نمیشناسم روحش قرین رحمت

ممنون ساحل عزیز
ایدا همسر شاملوی بزرگ هستن

آلما چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:23 ب.ظ

باران ارث پدری هیچکس نیست....خیلی قشنگ بود..یه لحظه دلم بارون خواست...

امیدوارم بزودی اونجا هم برای اندکی شده بارون بیاد

مریم چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:25 ب.ظ http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

باران ارث پدری هیچکس نیست
سلام بابک عزیز
خوشحالم که به بلاگ اسکای آمده اید
و خوش هم آمده اید

سلام
ممنون دوست عزیز.....

وانیا چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:30 ب.ظ http://bfhvaniya.blogsky.com

سلام تبریک میگم و خوشحالم که بازم ادامه میدید
موفق باشی دوست عزیزم

سلام
ممنون دوست عزیز

قاصدک چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:17 ب.ظ http://adambarfi-167.blogfa.com/

سلام دکتر جان، با تاخیر تولدتون مبارک باشه :)

این چند بیت از نظامی تقدیم به شما

چه خوش باغیست باغ زندگانی

گر ایمن بودی از باد خزانی

چه خرم کاخ شد کاخ زمانه

گرش بودی اساس جاودانه

ز فردا و ز دی کس را نشان نیست

که رفت آن از میان وین در میان نیست

یک امروز است ما را نقد ایام

بر او هم اعتمادی نیست تا شام

بیا تا یک دهن پرخنده داریم

به می جام و جهان را زنده داریم

ممنون دوست عزیزم چه انتخاب قشنگی....

مارال چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:27 ب.ظ

سلام پیداتون کردم من عاشق این نوشته های آرام این وبلاگم
تولدتون مبارک چقدر در 8 سالگی خوشتیپ بودید

سلام
ممنون دوست عزیز....

منجوق چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:14 ب.ظ http://manjoogh.blogfa.com

سلام تولدت هم با تاخیر مبارک
عرضم به حضورتون که من هم همه اش سرگردان بودم برا یافتن دوباره شما که بالاخره بابک جوگیر اطلاع رسانی کرد و ما رو از گمراهی بیرون اورد و این شد که ما دوباره با خوشحالی اینجا را خواهیم خواند

سلام
ممنون
از بابک جان هم ممنونم....

کزت بانو چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:23 ب.ظ http://kozetbanoo.persianblog.ir

کاش اندکی از اون خنکای پاییزیتون این سمت هم وزش میکرد تا ما مردگان گرما را نجات بده ! والا!

اره؟....باور کنید منم دقیقا کمی از اون گرما می خوام...

آذرنوش چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:43 ب.ظ http://azar-noosh.blogsky.com

سلام با تاخیره زیاد تولدتون مبارک

سلام
ممنون دوست عزیز

مریم چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:52 ب.ظ

سلام
پس اون موقع پرسیسکی یعنی پزشک و وراچ هم یعنی ایران؟

این دیادیا بوریا یعنی چی؟

بعدشم، اینا به چه زبانی هستن؟
یه سوال دیگه هم داشتم دکتر،
شما اونجا به چه زبانی حرف میزنید؟

پرسیسکی یعنی ایرانی
وراچ یعنی پزشک
دیادیا بوریا یعنی دای/عمو بوریس(اسم مخففش میشه بوریا)
همه اینا به زبان روسی هستن و من اینجا به اکراینی و روسی حرف می زنم

نیمفادورا چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:21 ب.ظ http://nimfadora.persianblog.ir

سلام دکترجان
مبارک باشه خونه ی جدید و و وبلاگ جدید و سی و سه سالگی.
از وبلاگ خانوم شری و آقای واین دوباره پیداتون کردم و خوشحالم.
پاینده باشید

سلام
ممنون...از خانم شری هم تشکر می کنم

الهام چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:54 ب.ظ

دکتر بابک متعهد و مهربان قلمتون مثل همیشه شفاف و لطیفه انشاء ا.... سال جدید از زندگیتون سرشار از سلامتی و موفقیت و آنچه که می خواهید باشد ، از همه راهنمایی هاتون در زمینه بارداری ممنون هستم ، خدای مهربون دنی رو براتون حفظ کنه و شما رو برای او. همیشه پاینده باشید .

ممنون الهام عزیز....

میم.ع چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:03 ب.ظ

سلامممم. چقدر خوشحالم که پیداتون کردم.
آخیش
حالا برم از اول اینجارو بخونم

ممنون دوست عزیز

لادن چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:42 ب.ظ

خدا رو شکر پیداتون کردم دست امی درد نکنه که لینک ادرس جدیدتونو گذاشته بود

ممنون دوست عزیز و همچنین تشکر ویژه از امی عزیز...

مامان پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:00 ق.ظ http://namopa.blogfa.com

احساس خوبتان را همیشه تقسیم می کنید ..ممنون

روحشان شاد ....

منم از شما ممنونم
بله روحشون شاد

لیلی پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:06 ق.ظ

"عشق مثل آبِ شوره!

وقتی بعد از یه روز گرم و خسته کننده برمی گردی خونه،هرچی بیشتر آبِ شور بخوری، تشنه تر میشی!

وقتی بعد از یه روز سخت و پر از دعوا، خستگیت رو برای عشق میاری... دیگه عشق سیرابت نمیکنه!

آبِ شور همونقدر که ضد عفونی می کنه، اگر زخمی بشی باعث میشه درد بیشتری بکشی

عشق همونقدر که برات آرامش میاره، اگر جایی اشتباه کنی، باعث میشه درد بیشتری بکشی

حتی اگه شناگر ماهری هم نباشی، می تونی تو آبِ شور لذت ببری و مطمئن باشی غرق نمیشی

وقتی وسعت عشقت اندازه یه دریا شد، همیشه می تونی بدون ترس و با وجود همه مشکلات، از زندگی لذت ببری

یادت باشه عشق رو باید بستری درست کنی برای شنا کردن و لذت بردن!

قرار باشه هر روز یه جرعه برای رفع عطش، از اون بنوشی، بدتر از پا درمیای! "

این نوشته از دوست عزیز تورج هست که به نظرم خیلی قشنگ بود و خواستم که شمارو هم شریک کنم.

ممنون لیلی عزیز....

هلنا دختری از جنس بهار پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:52 ق.ظ

ﺑﻌﻀﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎ
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻓﻘﻂ ﺧﺴﺘﻪ ﺳﺖ
ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ
ﻧﻪ ﻏﻤﮕﯿﻦ
ﻭ ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ
ﻓﻘﻂ ﺧﺴﺘﻪ ﺳﺖ
ﺍﯾﻠﻬﺎﻥ ﺑﺮﮎ
ﺗﺮﺟﻤﻪﯼ ﺳﯿﺎﻣﮏ ﺗﻘﯽ ﺯﺍﺩﻩ

چقدر ملموس....چقدر واقعی و چقدر لطیف....

هلنا دختری از جنس بهار پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:02 ق.ظ

ﺩﺳﺖ ﺳﺮﺩﻡ
ﺍﺯ ﭼﻪ ﻣﻲﻟﺮﺯﻱ
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪ
ﻣﺪﺍﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﻌﺮﻫﺎﻱ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺑﻨﻮﻳﺲ !
- ﻧﻪ
ﺍﻳﻦ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩﺍﺳت

ممنون هلنا جان....مثه همیشه زیبا بود....

شادی پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:51 ق.ظ

سلام دیادیای عزیزم:
تولدتون رو با تاخیر اما باارزوی سالها سلامتی تبریک میگم.
دیگه کمکم داشتم ناامید میشدم از دوباره خوندن نوشته های زیبای شماولی با تلاش دوستان عزیز و اطلاع رسانی به موقع دوباره سر تا پا چشم شدم واسه مطالب زیباتون .

سلام
ممنون شادی عزیز
شما لطف دارید

همطاف یلنیز پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:07 ق.ظ http://fazeinali.blogfa.com/

سلم سلام
بعضی چیزها جایگزین ندارن مثل بعضی کسا
نسیم خنک می خوااام

سلام
امیدوارم بزودی داشته باشید

گلدونه پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:07 ق.ظ http://tondokhond.persianblog.ir/

وای تصور اون هوا و فضا با صدای ناظری سرمستم میکنه.
خوش به حالت

اره زیبا بود گلدونه....

بیتا پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:15 ق.ظ

سلام دکترجان
بالاخره پیداتون کردم.تولدتون با تاخیر مبارک.خونه جدیدهم همینطور
نمیدونم منویادتون میاد یا نه اما خب طبیعیه که ماهایی که خواننده وبلاگتون هستیم همیشه بیادتونیم،یه وقتایی جاتون رو خالی میکنیم ،یه وختایی براتون نگران میشیم و...مخصوصا که همشهری هم باشیم.
اینجا با اینکه مجازیه ولی از دنیای واقعی هم واقعی تره .
امیدوارم 33سالگی یکی از بهترین سالای عمرتون باشه و یه عالمه اتفاق خوب براتون پیش بیاد.

سلام
ممنون بیتای عزیز.....
شما به من لطف دراید...

مامان زی زی پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:38 ق.ظ http://42600.‌blogfa.com

بالاخره بعد چند روز به لطف بابک اسحاقی جوگیریات پیداتون کردم . خوب افتادید رو دور خونه عوض کردن ! هم مجازی هم غیر مجازی . هر دو تا خونتون مبارک !

ممنون دوست عزیز...

روزهای روشنم پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:04 ب.ظ http://sarahsilence.blogfa.com

خب اینم یک جور کوچ اجباری بود!!انگار باید کلا همه ی خونه ها عوض می شدن! خوشحالم که به لطف وبلاگ گلدونه خیلی دنبالتون نگشتم و زود پیداتون کردم!
مثل همیشه قشنگ بود

بله....
منم از گلدونه عزیز ممنونم
شما لطف دارید

ربولی حسن کور پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:05 ب.ظ http://www.rezasr2.blogsky.com

سلام
حالا این همون پستی بود که قرار بود توی اون وبلاگ بگذارین و نشد؟
راستی ما نفهمیدیم بالاخره آپارتمان جدیدو چند کرایه کردین؟
به خاطر لطفتون در پست قبل هم ممنون

سلام
نه دکتر عزیز اون پست رو بزودی می ذارم
نوشتم تو اون وبلاگ که....625 دلار
من از شما ممنونم بابت محبتتون...

شازده کوچولو میانِ آدمیان پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:31 ب.ظ http://mianeadamian.blogfa.com

سلام دیادیا بوریای عزیز... خانه ی نو مبارک..... خیلی خوشحالم که پیداتون کردم دوباره... اون موقع که نوشتم چرا مطالبتون و بی واسطه نمی تونم ببینم تو وبلاگم یهو دیدم کل وبلاگ متاسفانه از بین رفت... و اونجا بود که فهمیدم خیلی چیز ها رو قدر بدونم. ;) هم تولدتون و هم خونه ی نو هرچند با تاخیر مبارک...
این جمله هم عینه حقیقته:"با اونکه خودش نیست ، ولی نوشته ها و اشعارش در تک تک لحظات زندگی دوست دارانش جاریست...."

سلام دوست عزیز....
ممنون شما لطف دارید.....

بهار پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:55 ب.ظ

سلام

سرچ کردم پیداتون کردم.
مبارکه وبلاگ جدید.

تولدت هم مبارک گرچه فک کنم یکمی دیره!

ممنون دوست عزیز
شما لطف دارید

روشنک پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:47 ب.ظ http://hasti727.blogfa.com

سلام خان داداش دکتر
خوبی؟ از اونجاییکه پا پوژه موژنا پس تولدت با تاخیر هزار هزار بار مبارک
خونه جدید مجازی هم مبارک خدا رو شکر لینکتو پیدا کردم
در ضمن خوش بحالت به خاطر اون بالکن باصفا که تو حسرتشم

به به روشنک خانم ...
ممنون....بالشوی اسپاسیبا...
قصد مسافرت این طرفا ندارید؟

هلال پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:07 ب.ظ http://www.helal14.persianblog.ir

دایی بوریس جان چققققدر خوشحالم که دوباره پیداتون کردم :)
ای کاش که اون آرشیو زیباتون میشد که ریکاور شه
واقعا دوستون داریم :)

ممنون دوست عتزیز

درنا پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:41 ب.ظ

کیستی که من اینگونه به اعتماد

نام خود را

با تو می گویم

نان شادی ام را با تو قسمت می کنم

به کنارت می نشینم و

بر زانوی تو اینچنین به خواب می روم

کیستی که من این گونه به جد

در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم!
==========
روحش شادܓ✿

بله...روحشان شاد...

مهناز جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:39 ق.ظ

چقدر غصه خوردم که گمتون کردم ، این روزا چقدر اسباب کشی می کنین؟ خوشحالم که دوباره پیداتون کردم . راستی تولدتون هم با تاخیر مبارک

ممنون دوست عزیز

مهناز جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:45 ق.ظ

توی وبلاگ " کتاب هایی که می خوانیم" خلاصه ای از یکی از دیالوگهای کتاب ابلوموف رو آورده بود خیلی یاد شما کردم. با اینکه ابلوموف با شما خیلی خیلی متفاوته اما واقعا فکر می کنم نظرش در مورد اسباب کشی درست بوده :
"زاخار: ارباب اسباب کشی کاری ندارد. شما صبح از خانه بیرون بروید و تا غروب در خیابان پرسه بزنید و به تاتر و سیرک بروید و شب به خانه جدید برگردید.

ابلوموف: صبح تا غروب در خیابان راه بروم؟ برای تو چه فرقی می‌کند که من کجا غذا بخورم؟ بعد از ناهار کجا بخوابم؟ بی من اسباب کشی می‌کنید؟ اگر بالای سرتان نباشم فقط آشغال‌ها را می‌برید.

اسباب کشی یعنی سروصدا. یعنی شکسته شدن همه چیز. همه اسباب و اثاثه را روی زمین پهن می‌کنند. یک چمدان این‌جا، یک پشتی آن‌جا و تابلوهای من در یک گوشه، پیپ‌هایم در آن گوشه، تازه کتاب‌هایم، یک انبار شیشه‌های جوراجور که مدت‌هاست گم شده‌اند و معلوم نیست که یک‌دفعه ا زکدام سوراخ بیرون می‌آیند. نصف چیزها این‌جایند، باقی در گاری یا در خانه جدید. آدم می‌خواهد پیپ بکشد. پیپ را برمی‌دارد، می‌بیند که توتون را برده‌اند... می‌خواهد یک گوشه بنشیند، صندلی پیدا نمی‌کند به هرچه دست می‌زنی دستت کثیف می‌شود...

اگر آدم تشنه باشد و بخواهد آب بخورد لیوان پیدا نمی‌کند....

در خانه جدید هم تا سه روز هیچ چیز در جای خود نیست. تابلوها همه در پای دیوارها مانده یا روی زمین افتاده‌اند. گالش‌ها روی تختخواب است. چکمه‌ها با چای و روغن صورت در یک بسته اند. بعد معلوم می‌شود که یک پایه چهار پایه شکسته است....

وقتی صبح آدم در خانه جدید بیدار می‌شود وحشت می‌کند. نه آب هست و نه وسیله‌ای که سماور را با آن روشن کنند....."

ها ها ها ها....خیلی با حال بود
منو بردید به 15 - 16 سال قبل که این کتاب رو خوندم....الان که مستند نوشتید دیدم دقیقا حق باشماست.....دقیقا.....

پونی جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:18 ق.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com/

بلییییییییییییییییییییییییی.....

نازنین جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:14 ق.ظ http://avazedohol.persianblog.ir

از وب رگبار پیداتون کردم دوباره!
تولدتون مبارک

وای نمی تونم ذوق زدگی مو از پیدا کردنتون مخفی کنم!!!

ممنون نازنین عزیز....

فاطمه جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:15 ب.ظ http://honey67.persianblog.ir/

وبلاگ جدید به علاوه ی تولدتون مبارک باشه....
همیشه نوشته هاتون یه حس ناب منتقل می کنه بازم به خاطر قلم زیباتون تبریک می گم....
راستی اخرش نظر سنجی وبلاگ قبلی مشخص نشد....قیمت خونه رو می گم
شمالم این چند روز وسط مرداد بارون میاد از همون هایی که دم هوا خفت می کنه ولی نم نم بارون یه حس جالب می ده مخصوصا با بوی شب بو که شبها به خاطر همین دم کردگی و بارون کل خونه رو بر می داره

ممنون دوست عزیز
چرا نشوتم تو اخرین پست که احتمالا وقت نکریدید بخونید
بوی شب بوها محشره...مست مست میشم ازشون....

افسون جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:04 ب.ظ

بابک عزیز از وبلاگ ربولی دوباره پیداتون کردم.خوشحالم
ترکیب موسیقی ایرانی(سنتی) و هوای خنک و بارون محشره. گاهی فکر میکنم ادبیات و موسیقی دیگه ای تو دنیا به زیبایی ایرانی هست؟
حال و هوایی رو که نوشتید من خیلی وقتها دارم. خیلی وقتها دلم میخواد به همه لبخند بزنم. پیاده شم و به راننده عصبانی حرف بزنم و ... اما میدونید که نمیشه
شاملو رو خیلی دوست دارم

افسون عزیز
موسیقی هر کشوری برای ملت خودش بهترین و زیباترین هست....
شاملو حیف که قدرش رو ندونستیم اونجور که باید....

زهراسادات جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:05 ب.ظ http://roozhaiepooch.persianblog.ir

خیلی به شرایطی که توصیف کردید حسودیم شد همیشه آرزوم بود یه فنجون قهوه ...یه موسیقی لطیف ...یه دل آروم و بی دغدغه...یه صندلی راحت وسط یه فضای زیبا تو دل طبیعت....
همیشه آرام باشید

دوست خوبم این تنها کاری هست که همیشه می تونید برای خودتون بسازید
ممنون

هما جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:59 ب.ظ http://ghoos.persianblog.ir

سلام دکتر چه ضدحالی بود فیلتر شدن! پست جدیدی گذاشتید که فیلتر شدید؟
ممنون که وبلاگ جدید زدید
راستی من چی حدس زده بودم قیمت خونه رو؟

مبارک باشه خونه ی نو وبلاگ نو

سلام
نه همون پست اخری بود
نمی دونم چرا....حدس تونم یادم نیست
ممنون که به یاد من بودید

kati شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:41 ق.ظ

دوستم سلام خوبی?خوشحالم که دوباره پیدات کردم.در پناه مهربانترین مهربانها

سلام
ممنون دوست عزیز

مریم شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:52 ق.ظ

از اینکه ذهن زیبای شما رو بخونم و تصویرش رو برای خودم مجسم کنم بسیار خرسندم....

خوبه که هستید...

ممنون دوست عزیزم

محدثه شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:51 ق.ظ http://mothe.blogfa.com/

سلام آقای دکتر

اولین باره که به وبتون اومدم امیدوارم هرکجای این کره خاکی هستید سلامت باشید

سلام
ممنون دوست عزیز
در ضمن خوش امدید

لیلا شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:16 ق.ظ http://mylifeinwords.persianblog.ir/

خیلی زیبا بود :)
روحشان شاد
ما هم اینجا چند روزی بارون داشتیم البته در ایران!

ممنون
بله روحشون شاد...
چقدر خوب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد